اولین باری که نامهی چارلی چاپلین به دخترش را خواندید چه حسی داشتید؟ آن سطور آشنای « دخترم! هیچ کس و هیچ چیز دیگر را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد دختری ناخن پای خود را برای آن عریان کند. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.»
زمانی که فهمیدید چنین نامهای هرگز وجود خارجی نداشته و ساخته و پرداختهی ذهن فرجالله صبا، سردبیر وقت مجلهی روشنفکر است چطور؟ نخستین باری که خواندید یا شنیدید انسانها در طول عمر تنها از ۱۰ درصد مغزشان استفاده میکنند، در پذیرفتن صحت آن چقدر درنگ کردید؟ برگردیم به مثالی مهمتر: در اوج اعتراضات سال ۱۳۸۸ و موج اخبار بازداشت و شکنجه خبری منتشر شد از بازداشت دختری جوان به نام ترانه موسوی، تجاوز و سوزاندن جسدش. از زمان انتشار خبر و تا پذیرفتن آن به عنوان واقعیت و بازنشر مجددش چقدر زمان صرف کردید؟ یا شاید بهتر باشد بپرسیم: الان در مورد این خبر و صحتش چه فکری میکنید؟ خبر مورد نظر یکی از موفقترین برنامههای دستگاه امنیتی ایران بود در تعمیق ترس در بطن جامعه و مهمتر از آن بیاعتبار کردن اخبار مرتبط با خشونت و سرکوب عریان حاکمیت.
چند روز پیش در یک نظرسنجی در توییتر پرسیدم در مورد خبر ترانه موسوی در سال ۸۸ و الان چه فکر میکنید؟ نزدیک به سه هزار نفر طی ۲۴ ساعت در نظرسنجی شرکت کردند و گزینهی ۱ یعنی «در ۸۸ باور کردم و [هنوز هم معتقدم] واقعیست» با ۳۷ درصد پس از گزینهی آخر (نمیشناسم/دیدن نتایج) ۴۲ درصد آرا را به خودش اختصاص داد. در مقابل حدود یک پنجم مخاطبان میدانند که این خبر دستکم با جزییاتی که مطرح و روایت شده غیرواقعی است. (عکس مورد ادعا را برای مطلبم به اسکرینشات توییت و نظرسنجی اضافه کردم)
اما فارغ از نشانههای یک خبر دروغ یا مشکوک (پانویس شماره ۴) دلایل و زمینههای باور به پندارهای نادرست کدامند؟ چه عواملی باعث میشود تا یک خبر یا گزارهی مشکوک به عنوان واقعیت در ذهن پذیرفته شود؟ آیا همان طور که گوبلز گفته بود«دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای تودههای مردم راحتتر است.»؟
عرصهی سیاست احتمالاً از مهمترین حوزههای کارآیی مفهوم خبر دروغ است. اخبار دروغین یکی از مهمترین ابزار تبلیغاتی کمپین ترامپ بود. نشر گستردهی شایعات شاخدار در مورد کلینتون، اوباما و درصد بهتآور باور به هر کدام در افکار عمومی. جرج اورول، نویسنده شهیر انگلیسی اولین کسی بود که در مقالهی «سیاست و زبان انگلیسی» در سال ۱۹۴۶ به این موضوع اشاره کرد. به بیان اورول زبان سیاست: «طراحی شده تا دروغها را صادقانه و باورپذیر جلوه دهد». زبانی پوشیده از تعابیر مبهم.
هفتاد سال پس از مقالهی اورول کمپین ترامپ با بکارگیری همین اصول موفق شد بخش مهمی از افکار عمومی را فریب داده و به هدف برسد. برای توضیح و فهم دیرپایی و کارایی این پدیده بایستی از روانشناسی و پدیدههای رفتاری فردی-جمعی کمک گرفت.
سادگی شناختی (Cognitive Simplicity)
بطور کلی در فرآیند تحلیل اطلاعات در مغز انسان عقاید و باور روندی طبیعی و سریع دارند، حال آن که شک و تردید همراه با کندی و روندی غیرطبیعی است. اغلب آدمها تحمل کمی برای ابهام و گنگی مطلب دارند. تحقیقات نشان میدهد هر جا در فرآیند شناخت موضوعی همراه با نشانهها و علائم تردید برانگیز باشد (که خود نیازمند مرحلهای اضافی در پروسه شناخت است)، مغز افراد ترجیح میدهد موضوع را باور کرده و از آن مرحله عبور کند.
اگر با عملکرد مغز آشنا باشید میدانید که آزاد شدن یک واسطهی شیمیایی به نام دوپامین در مغز عامل ایجاد حس شادی و رضایت است. عکسبرداری ام آر آی کارکردی fMRI از لایههای مغز نشان میدهد زمانی که موضوعی را میفهمیم چندین واحد دوپامین در نواحی تشویقی مغز آزاد میشود. به این دلیل فرآیند ادراک توام با حس خوب و لذتبخش است. در مقابل اثرات موضوعات پیچیده، غامض یا غیرقابل فهم در نواحی مرتبط با درد یا حس ناخوشی در مغز ظاهر میشود.
ناهنجاری شناختی (Cognitive dissonance)
ناهنجاری شناختی تنش و حس ناراحتی ناشی از مواجههی ذهن با موضوعات متعارض است. در واقع انسان در قبال دو یا چند رفتار، باور یا نقطهنظر متفاوت و متضاد ترجیح میدهد به سود ایده یا رفتاری داوری کند (و آن را بپذیرد) که حس ناهمگونی را کاهش داده و به اصل ثبات شناختی-رفتاری کمک کند.
به عنوان مثال مخالفت یک معتقد به داستان آفرینش انسان توسط خدا با پدیدهی تکامل لزوماً به دلایل علمی نیست، بلکه به این دلیل که اگر این موضوع حقیقت داشته باشد ناچار است از کلیات مذهب خود چشم بپوشد.
اثر پس زدن (Backfire Effect)
فرض کنید مشغول صحبت با یک دوست/عضو خانواده در مورد موضوعی مورد اختلاف (بطور مثال مجازات اعدام یا همجنسگرایی) هستید. تصمیم میگیرید با ارائهی حقایقی باورهای نادرست مخاطبتان را تصحیح کنید، از نتایج تحقیقات معتبر علمی کمک میگیرید و اما تاثیری که انتظار دارید اتفاق نمیافتد.
اثر پس زدن [تفنگ] در حین یک مباحثه یعنی تمامی نکات و واقعیات ارائه شده از سوی طرفین ماجرا نه تنها کمکی به حل اختلاف نمیکند که بیشتر به استحکام آن باورها میانجامد. تحقیقات اثر پس زدن نشان میدهد شما به ندرت (تقریباً هرگز) قادر خواهید بود تا در یک بحث آنلاین برنده شده و طرف مقابل را قانع کنید.
ویژگی مهم ذهنی دیگر که به پررنگ شدن هر سه عامل بالا منجر میشود استدلال برانگیخته (Motivated Reasoning) است. بنابر تعریف افراد به جای جستجوی حقایقی در رد یا تایید نظرشان تنها به دنبال شواهدی در اثبات مدعای شخصی میگردند. در این مسیر افراد قادرند حقایق متضاد را به سادگی نادیده بگیرند و بر اساس اطلاعات ناقص استدلال شبهمنطقی بنا کنند.
وحدت قبیلهای (Tribal Unity)
انسانها رفتار و زیست اجتماعی دارند. ما تمایل داریم که از طریق رفتار و قضاوتهایمان به دیگر اعضای جامعه این پیام را بفرستیم که ما «قابل اعتماد و اتکا» هستیم. در مقابل حس تعلق به گروه از طریق این فرآیند تقویت شده و ما خودمان را جزئی از کل معنادار مییابیم.
این بدین معناست که ما بطور عمده ترجیح میدهیم برای اجتناب از «رسوا نشدن» با جهتگیری کلی گروه همراهی و «همرنگ جماعت» شویم. خواه گروه مربوطه حزب سیاسی باشد و خواه یک گروه ایدئولوژیک-مذهبی.
موارد یاد شده تنها درآمدی بر فهم این نکته (و آزاد شدن احتمالی دوپامین) که چرا و چگونه با افراد و عقاید مخالف یا موافق روبرو شده و آنها را پس میزنیم یا به عنوان باور در گوشهی ذهن ثبت میکنیم. و اما چگونه این تاثیر این اثرات نیمهخودآگاه/اکتسابی را آگاهانه کمرنگ کنیم مطلب (و مطالب) دیگری است. برای شروع اما خالی از فایده نیست اگر پیش از پذیرفتن، رد کردن، همراه شدن یا قضاوت کردن لحظاتی درنگ و تأمل کنیم.
منابع و پانوشتهها:
۱. بزرگترین دروغ تاریخ مطبوعات ایران
http://aftabnews.ir/vdceef8zpjh8nei.b9bj.html
۲. داستان استفاده از ۱۰ درصد مغز و موارد دیگر از معروفترین پندارهای غلط شبهعلمی را صفحهی من دیوانهوار علم را دوست دارم I Fu*ing Love Science به تفصیل نوشته.
http://www.iflscience.com/health-and-medicine/common-science-myths-most-people-believe/
۳. درصد گزینههای مختلف با نوسان یک تا سه درصدی درصدی از ساعات ابتدایی تا انتهای نظرسنجی ثابت بود. هدف من تشخیص گروههای معتقد به درستی خبر و نادرستیاش بود، بنابر این و به دلیل محدودیت گزینهها و کاراکتر در توییتر گروههایی مثل «مطمئن نبودم/نیستم» را ذیل گزینهی ۴ محسوب کردم. طبعاً بحثی در دقت نظرسنجی نیست و اما ارقام و درصدها (به فرض جابجایی نسبی) کماکان معنادار است.
۴. چگونه یک خبر را کار نکنیم؟ نشانههای یک خبر مشکوک، یادداشتی از مهدی جامی که همان زمان در وبسایت نیوزبان و سپس در کمیته گزارشگران حقوق بشر (به تشخیص خودم) منتشر شد. هر دو سایت دیگر در دسترس نیست اما نسخهای از مطلب را اینجا میتوانید ببینید:
https://goo.gl/1zVHM5
۵. مقالهی چند صفحهای جرج اورول را به زبان انگلیسی اینجا
http://www.orwell.ru/library/essays/politics/english/e_polit/
و ترجمهاش را اینجا در وبسایت محمد قائد میتوانید ببینید: (فایل پی دی اف)
Click to access orwell.PDF
۶. چرا اخبار دروغ را باور میکنیم؟
https://www.psychologytoday.com/blog/the-big-questions/201703/why-we-often-believe-fake-news
۷. ناهنجاری شناختی
https://www.simplypsychology.org/cognitive-dissonance.html
۸. اثر پس زدن
https://rationalwiki.org/wiki/Backfire_effect
و
http://bigthink.com/think-tank/the-backfire-effect-why-facts-dont-win-arguments
۹. استدلال برانگیخته
http://www.newsweek.com/why-we-believe-lies-even-when-we-learn-truth-78775